پرسه در خویه : جواهری ناشناخته در دل زاگرس
پرسه در خویه، روایتی است از سفری به دل زاگرس و آشنایی با فرهنگ غنی کوچنشینی ایران.
این سفر شما را به ارتفاعات کوهستانی خویه میبرد، جایی که سکوت طبیعت با مهماننوازی مردم محلی درهم میآمیزد. صنایعدستی اصیل، مانند قالیها و گلیمهای رنگارنگ، یادگاری از دستهای هنرمند زنان این منطقه هستند.
تجربه صبحانهای با نان محلی و شیر تازه، بازدید از جادههای پرپیچوخم کوهرنگ، و دیدار از روستای چین، تنها بخشی از این ماجراجویی است.
اگر به دنبال کشف زیباییهای کمتر دیدهشده ایران و فرهنگ عشایری هستید، خویه مقصدی ایدهآل برای شماست.
ساعت 4 صبح بود که سفر ما آغاز شد؛ سفری متفاوت به خویه در دل زاگرس، جایی که هنوز زندگی کوچنشینی با اصالت خود جریان دارد. این بار، هدف ما تنها گشتوگذار نبود؛ بلکه قصد داشتیم از هر خانواده کوچنشین منطقه اطلاعات جمعآوری کرده و سبک زندگیشان را مستندسازی کنیم. این سفر، فرصتی بود برای کشف صنایعدستی بومی و معرفی هنرهای دستی و اصیل مردمان زاگرس به جهان.
برای کوتاه کردن مسیر، تصمیم گرفتیم از جاده کوهرنگ عبور کنیم. این مسیر با ارتفاعاتش ما را شگفتزده کرد. قلههای برفی و صخرههای عظیم زاگرس، زیبایی و سختی زندگی در این کوهستانها را به وضوح نمایان میساخت. در این جاده، زندگی عشایری بهطور ملموس جلوهگر میشد.
رسیدن به خویه؛ آرامش در دل طبیعت زاگرس
پس از ساعتها رانندگی، به روستای خویه رسیدیم. خانه خدا رحم و پروَر اولین مقصد ما بود. خانهای سنگی با ایوانی دنج که در گوشهای از روستا قرار داشت. این خانه محصور در فضای سبز و طبیعت دلنشین، سکوت و آرامش خاصی داشت. درختان و حیوانات خانه، فضای زندهای ایجاد کرده بودند که خستگی طولانی روز را از تن ما بیرون برد.
صبح روز بعد، بعد از یک خواب عمیق، از شیر تازه و نان محلی صبحانه خوردیم. این غذاهای ساده و طبیعی، طعم واقعی زندگی در دل طبیعت را به ما چشاند.
ارتباط با مردم کوچنشین: هنر و فرهنگ در دل زاگرس
یکی از جذابترین بخشهای این سفر، دیدار و ارتباط با مردم محلی بود. از گفتگو با زنان کوچنشین، به ویژه در مورد صنایعدستی و هنرهای بومیشان، لذت میبردم. زنان بهویژه در بافت قالی و گلیمهای محلی مهارت زیادی دارند و هر کدام از طرحها و نقشها، داستانی دارند که میتواند نسلها را به هم پیوند دهد.
بیبی گوهر، یکی از هنرمندان روستا، با دستان ماهر خود قالی میبافت. او از روزهای قدیم میگفت، زمانی که مادرش رنگهای طبیعی را از گیاهان کوهستانی استخراج میکرد. این گفتگوها و هنرها نه تنها در دل طبیعت به نمایش گذاشته میشدند، بلکه نشاندهنده حفظ اصالت و فرهنگ مردم کوچنشین در برابر تغییرات زمانه بود.
ارتباط با مردم کوچنشین: هنر و فرهنگ در دل زاگرس
یکی از جذابترین بخشهای این سفر، دیدار و ارتباط با مردم محلی بود. از گفتگو با زنان کوچنشین، به ویژه در مورد صنایعدستی و هنرهای بومیشان، لذت میبردم. زنان بهویژه در بافت قالی و گلیمهای محلی مهارت زیادی دارند و هر کدام از طرحها و نقشها، داستانی دارند که میتواند نسلها را به هم پیوند دهد.
بیبی گوهر، یکی از هنرمندان روستا، با دستان ماهر خود قالی میبافت. او از روزهای قدیم میگفت، زمانی که مادرش رنگهای طبیعی را از گیاهان کوهستانی استخراج میکرد. این گفتگوها و هنرها نه تنها در دل طبیعت به نمایش گذاشته میشدند، بلکه نشاندهنده حفظ اصالت و فرهنگ مردم کوچنشین در برابر تغییرات زمانه بود.
زندگی ساده و خودکفا: راز بقای مردم خویه
زندگی در خویه ساده و بیآلایش است، اما سرشار از معنا. مردم این روستا بیشتر نیازهای خود را از راه کشاورزی، دامداری و صنایعدستی تأمین میکنند. آنها نماد واقعی خودکفایی و استفاده پایدار از منابع طبیعی هستند. در این روستا، خبری از تجملات و زرق و برق شهری نیست. زندگی ساده، اما با معنای آن، حکایت از پایداری و ارتباط عمیق با طبیعت دارد.
متاسفانه، به دلیل فاصله زیاد از شهرها، زنان و دختران این روستا برای فروش صنایعدستی خود با مشکلاتی روبهرو هستند. این مسأله، چالشهایی است که بسیاری از روستاهای کوچک ایران با آن دست و پنجه نرم میکنند.
طعمهای طبیعی زاگرس: تجربهای بینظیر از غذاهای محلی
در سفر به خویه، تجربهای فراموشنشدنی از طعمهای اصیل و طبیعی داشتم. یکی از جاذبههای این منطقه، زرشک تازه کوهستانی بود. طعم ترش و شیرین این میوه طبیعی، کاملاً متفاوت از هر زرشکی بود که پیش از آن چشیده بودیم. در تابستان، میوههای دیگری همچون گوجهفرنگی، انگور و هلو به این روستا رنگ و طعم خاصی میدهند.
یکی از گردشگران ما، جودی، بهخاطر این طعمهای اصیل تصمیم گرفت یک هفته کامل را در این روستا بگذراند. او گفته بود که میخواهد بدنش را با میوهها و ماست تازه طراوت ببخشد.
چین؛ ایستگاهی دیگر در مسیر بازگشت
در راه بازگشت، توقف کوتاهی در روستای چین داشتیم تا نان بلوط محلی تهیه کنیم. در حالی که فاصله بین چین و خویه تنها دو ساعت بود، تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی میان این دو روستا بسیار مشهود بود. مردم چین نیز همچون اهالی خویه، مهماننواز و دوستانه بودند. هرچند که این روستا نیاز به توجه بیشتری دارد تا همچنان هویت خود را حفظ کند.
در چین، به خانه یکی از دوستان آقا سید ابولقاسم رفتیم. در حین صحبت با دوست قدیمی سید در تلفن، تضادی جالب توجه بین زندگی شهری و روستایی به چشم میخورد: سید در اصفهان با امکانات بهتر زندگی میکرد، اما دوستش در دل زاگرس، با نگرانی از زمستان پیش رو، زندگی میکرد. این تضاد، مرا به فکر فرو برد: آیا زندگی با امکانات، آزادی واقعی را به ارمغان میآورد یا سادهزیستی در دل طبیعت میتواند حقیقت آزادی باشد؟
سفری به دل هویت ایران
این سفر، تنها سفری به طبیعت نبود؛ بلکه فرصتی بود برای شناخت فرهنگ و سبک زندگی مردم کوچنشین که در سختترین شرایط، اصالت و هویت خود را حفظ کردهاند. این تجربه به من یادآوری کرد که انسانها چطور میتوانند در دل سختیها، زیبایی و اصالت را خلق کنند. خویه و چین، با مردم مهربان و هنرهای دستیشان، در قلب من باقی خواهند ماند.
امیدوارم شما نیز روزی این زیباییها و فرهنگ غنی را از نزدیک تجربه کنید.
سفر به خویه و چین نه تنها فرصتی برای دیدن طبیعت و تجربه زندگی در دل کوهستان بود، بلکه فرصتی برای کشف و معرفی صنایعدستی و هنرهای بومی مردمان کوچنشین بود. این سفر به ما یاد داد که زیبایی زندگی در سادگی و همبستگی با طبیعت است. امیدوارم این سفر الهامبخش شما نیز باشد تا به این بخشهای بکر و دستنخورده ایران سفر کنید و خودتان زیباییهای آن را کشف کنید.